اين عروس فريباي آسمان تهران!

اي تهران بيکران! چهره عروس خود را در هر سالي، فقط دمي يا لحظه‌اي از پشت آن ديو سياه رها در آسمانت به رخ مي‌کشي و دل «داماد مردم» را مي‌بري!اي آسمان فريبکار تهران! آن توري سفيد ابر را از خود کنار بزن و اين عروس دمدمي را به پرده سياه دود و دم بپوشان!ما تاب اين رخ فريبنده‌ات را نمي‌آوريم و در حجله وصل با تهران فريبا گرفتار نمي‌آييم!ما با آن اژدهاي بيدار خيابان‌هاي تنگ ‌و تاريکت، آن شش ميليون خودروي دودزاي بي‌رحم و شفقتت، عمري است خو کرده‌ايم.اين ابرهاي رقصان آسمان تهران و آن باغ‌هاي خندان دماوند و تجريش را چگونه باور کنيم، آن‌هم وقتي که عروس آسمان تهران فردا نه، پس‌فردا رخت‌عزا‌ به‌تن، داماد مردم را سه‌طلاقه مي‌کند!